السلام علیک یابن الابرار الزا هرة والا غلام الباهرة
اللهم کما جعلت قلبى بذکره معمورا فاجعل سلاحى بنصرته مشهورا
خداوندا: همچنان که دل مرا با یاد حجت خود مهدى عجل الله تعالى
فرجه الشریف آباد وزنده ساختى، سلاح مرا نیز درراه یارى او آخته ساز.
بعثت، سطع نور است بر عالم طبع و غدیر استمرار آن در عرصه خاکى،
عاشورا، شورى است براى تحکیم حکمیت نور و مهدى (علیهالسلام) انفجار
نوری است سترگ در بطن ظلمت و متن تاریکى.به نقل از امام حسن مجتبى علیه السلام.
1. متکبرانه راه نمی رفت، بلکه با وقار و تأنّى راه مى رفت.
2. هنگام راه رفتن سر را به زیر مى افکند.
3. و قتی با کسی سخن می گفت نگاه ارباب گونه و حاکم مداران نداشت.
4. در نگاه کردن دریده چشم نبود و به گوشهء چشم نگاه نمى کرد.
5. اول فکر می کرد بعد سخن میگفت.
6. و در حال سخن گفتن نیز فکر میکرد.
7. بدون جهت و نیاز سخن نمی گفت.
8. کلامش کوتاه و پر معنى بود.
9. آشکار و شمرده سخن مى گفت.
20. نرم و ملایم و بدون گستاخى و درشتى سخن مى گفت.
21. کسى را تحقیر نمى نمی کرد.
22. نعمتى کم را بزرگ دانسته و هیچ نعمتى را مذمّت نمى کرد.
23. خوردنى و آشامیدنى را مدح و ذم نمى کرد.
24. هرگز براى دنیا و آنچه مربوط به آنست خشمگین نمى شد.
25. هر گاه ستمى مى شد غضبناک مى گشت تا حق را یارى نمى داد خشمش فرو نمى نشست.
26. هنگامى که اشاره مى کرد به دست اشاره مى نمود نه با چشم و ابرو.
27. هر گاه شگفت زده مى شد کف دست را برمى گرداند .
28. هنگام گفتگو دست را حرکت مى داد و انگشت ابهام دست چپ را به کف دست راست مى زد .
29. وقت خشم مى گرفت روى مى گرداند و خود را دور مى کرد.
30. وقتی شاد مى گردید ، دیده فرو مى بست .
31.خندیدنش بیشتر تبسّم بود .
نویسنده : الشیخ الصدوق(وفات 381)، ( مترجم : شاهرودی ). ناشر : دار الکتب الاسلامیه .چاپ دوم، 1377 ش .
چکیده
علی (ع) خورشید عالم تابی است که هرکسی به اندازه ظرفیت خودش از اشعه این خورشید استفاده میکند و فضائل او را به اندازه معرفت خود بیان میکند، و لی به خود خورشید احدی نرسیده است و نخواهد رسید، مگر کسانی که در آن مرتبه است. بنابراین از فضائل او کسی غیر از خدا و رسول خدا و اولیای الهی خبر ندارند.
گرچه بالاترین
معرفت برای ما این است که بی فهمیم که نه میفهمیم، بدانیم که نمیدانیم؛ و لذا بر
آن شدم که در این مقاله گوشه ای از فضائل آن حضرت را از منظر آیات و روایات به صورت اختصار بیان کنم.
تردیدی نیست که مسئله «خلافت» در ادیان الهی از مسائل بسیار مهم است؛ زیرا تمام ادیان الهی معتقدند که خداوند سبحان جهت هدایت و رهبری انسانها در هر عصری پیامبری برمیگزیند تا بهمثابه خلیفه الهی باشد که بندگان را در مسیر تعالی حرکت میدهد و آنان را اگر طالب حقّ و حقیقت باشند به سرمنزل مقصود میرساند. تردیدی نیست که موضوع خلافت الهی در دین اسلام از تمام ادیان آسمانی دیگر بیشتر موردتوجه قرارگرفته است. چراکه موضوع خلافت خداوند پس از آدم (ع) و دیگر انبیای الهی درگذر سالیان متمادی، به عصر بعثت پیامبر اسلام (ص) و پسازآن به دوازده امام که اوصیای بر حق اویند متصل میشود و اکنون نیز در جریان است. به همین جهت بر آن شدم که خلافت علی (ع) را موردبحث و بررسی قرار دهم.