به نقل از امام حسن مجتبى علیه السلام.
1. متکبرانه راه نمی رفت، بلکه با وقار و تأنّى راه مى رفت.
2. هنگام راه رفتن سر را به زیر مى افکند.
3. و قتی با کسی سخن می گفت نگاه ارباب گونه و حاکم مداران نداشت.
4. در نگاه کردن دریده چشم نبود و به گوشهء چشم نگاه نمى کرد.
5. اول فکر می کرد بعد سخن میگفت.
6. و در حال سخن گفتن نیز فکر میکرد.
7. بدون جهت و نیاز سخن نمی گفت.
8. کلامش کوتاه و پر معنى بود.
9. آشکار و شمرده سخن مى گفت.
20. نرم و ملایم و بدون گستاخى و درشتى سخن مى گفت.
21. کسى را تحقیر نمى نمی کرد.
22. نعمتى کم را بزرگ دانسته و هیچ نعمتى را مذمّت نمى کرد.
23. خوردنى و آشامیدنى را مدح و ذم نمى کرد.
24. هرگز براى دنیا و آنچه مربوط به آنست خشمگین نمى شد.
25. هر گاه ستمى مى شد غضبناک مى گشت تا حق را یارى نمى داد خشمش فرو نمى نشست.
26. هنگامى که اشاره مى کرد به دست اشاره مى نمود نه با چشم و ابرو.
27. هر گاه شگفت زده مى شد کف دست را برمى گرداند .
28. هنگام گفتگو دست را حرکت مى داد و انگشت ابهام دست چپ را به کف دست راست مى زد .
29. وقت خشم مى گرفت روى مى گرداند و خود را دور مى کرد.
30. وقتی شاد مى گردید ، دیده فرو مى بست .
31.خندیدنش بیشتر تبسّم بود .
نویسنده : الشیخ الصدوق(وفات 381)، ( مترجم : شاهرودی ). ناشر : دار الکتب الاسلامیه .چاپ دوم، 1377 ش .
چندسخن از پیامبر اسلام(ص) در باره فاطمه
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر چیزى که موجب آزردگى خاطر او باشد، مرا آزار مىدهد،[1].
خوارزمى در مناقب خود آورده است که: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فاطمه علیها السّلام را مخاطب ساخته و فرمود: دخترم به درستى که خداى متعال به خشم تو خشمگین و به خوشنودى تو خوشنود است،[2].
عبد اللَّه بن مسعود گوید: رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: در مقابل عصمت و طهارتى که دخترم فاطمه دارد، خداى متعال عذاب دوزخ را بر ذریه او حرام کرده است،[3].
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: دخترم از آن روى فاطمه نامیده شد که خداوند او و دوستانش را از عذاب و آتش بازگرفته است،[4].
و باز رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: زمانى که روز قیامت فرارسد، از پشت حجابهاى ملکوت منادى به مردم هشدار مىدهد که همگى دیدهها فرو ببندید و سرها را به زیر افکنید، چرا که این فاطمه دخت عظیم الشأن محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم است که اراده دارد، بر صراط عبور نماید،[5].
[1]. ( 407). مقتل خوارزمى، فصل پنجم، ص 52؛ مناقب ابن مغازلى، حدیث 401، 402، ص 351؛ مستدرک حاکم نیشابورى، ج 3، ص 153؛ أسد الغابة، ج 5، ص 522؛ ذخائر العقبى، ص 39؛ الإصابة، ج 4، ص 378؛ تهذیب التهذیب، ج 12، ترجمة فاطمه علیها السّلام، شماره 2861، ص 442؛ مجمع الزوائد، ج 9؛ ص 203؛ کفایة الطالب، باب 99، ص 364؛ عیون أخبار الرضا علیه السّلام، حدیث 176، ص 51، باب 31؛ ینابیع الموده، باب پنجاه و ششم، ص 198.
[2]. ( 408). مقتل خوارزمى، فصل پنجم، ص 55؛ مناقب ابن مغازلى، ص 353، ح 403؛ مستدرک حاکم نیشابورى، ج 3، ص 152؛ حلیة الاولیاء، ج 4، ص 188؛ ذخائر العقبى، ص 48؛ لسان المیزان، ج 4، ص 322؛ ینابیع المودّة، باب 56، ص 200؛ کفایة الطالب، باب 99، ص 366.
در این روایت نکتهاى جالب وجود دارد که باید در آن تعمق نمود و آن این است که مراد از ذریه آن حضرت، همانا ذریه بلا فصل اوست شاهد بر این مطلب، روایتى است که شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا علیه السّلام باب 58، ص 257 و ما بعد آن نقل کرده که امام رضا علیه السّلام به برادر خود زید النار پس از آتش زدن خانههاى بنى عباس، فرمود: اى زید! گفتار مردم کوفه تو را مغرور ساخت که گفتند: چون فاطمه خود را از تصور گناه و معصیت پروردگار دور نگاه داشت خداوند او و ذریّهاش را از آتش جهنم محافظت کرد!! به خدا سوگند این ذرّیه، جز حسن و حسین و فرزندان بطنى فاطمه کس دیگرى نیست، چرا که اگر غیر از این باشد این موسى بن جعفر که به اطاعت خدا همت نموده و در روز روزهدار و در شب به قیام و تهجّد به سر برده و تو که بر عصیان و تمرد از فرمان خدا ادامه مىدهى، در روز قیامت نزد خدا یکسان باشید، و مىبایست رتبه تو نزد او برتر باشد، زیرا تو با عصیان و او با اطاعت نزد او در یک مرتبه، قرار گرفتهاید! هرگز، هرگز چنین نیست، این امام زین العابدین على بن الحسین است که مىفرماید: براى نیکوکاران ما دو رتبه و مزیّت در اجر و ثواب ملحوظ است و براى گنهکاران ما نیز دو برابر عذاب مقرر است.
[3]. ( 409). مقتل خوارزمى، فصل پنجم، ص 51؛ عیون أخبار الرضا علیه السّلام باب 31، ح 174، ص 51؛ ینابیع المودّة، باب پنجاه و ششم، ص 194، 240؛ تاریخ بغداد، ج 12، ص 331، شماره 6772؛ و احقاق الحق، ج 10، ص 16.
[4]. ( 410). مناقب ابن مغازلى، ج 404، ص 355؛ مقتل خوارزمى، فصل پنجم، ص 55 با اختلاف و اضافات؛ مستدرک حاکم نیشابورى، ج 3، ص 153؛ لسان المیزان، ج 3، ص 237؛ اسد الغابه، ج 5، ص 523؛ ینابیع المودّة، باب پنجاه و ششم، ص 199.
[5] علامه حلى، حسن بن یوسف بن مطهر، آینه یقین (ترجمه کشف الیقین) - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1374ش.